دوست ندارم، نمی خوام دوباره به اون نقطه برسم.
به خدا دوست ندارم برگردم سرجای اول.
ولی زجر می کشم از این همه تناقض، از این همه خودخوری.
دارم نابود میشم از درون.
تمام سلولای بدنم درگیرن، درگیر یه چیز خود ساختهدوست ندارم برم از ابنجا، چون تو یه جا دیگه قطعا به مشکل می خورم.
خدایا، خدایا، خودت نگه دارم باش.