+حرفی نیست، همین طوری داریم میریم جلو.

خوبه دیگه درجا نمی زنم حداقل...

استاد راهنما!

+ولی داشتم در مورد ویژگیای درونگراها و برونگراها می خوندم، نوشته بود که درون گراها از تنهاییای خودشون انرژی میگیرن، ولی برونگراها از توی جمع بودن و اینا.

بعد برگشتم به خودم و دیدم با این اوصاف من دو زیستم

+تو آزمایشگاه تو دانشکده نشستم :/

لنگام رو هواست و تکیه دادم به صندلی و دارم نسکافه میخورم.

به خودم میگم چی از این بهتر که تو غروب جمعه، تنها باشی و به هیچی فک نکنی؟؟؟



+میخوام بنویسم ولی تنبلیم میشه...

یه پنج شنبه، یه خواب طولانی، یه استراحت کافی...

منو بارون!!

+آقا جاتون خالی!

رفتم زیر بارون قدم زدم اینقدررررر خیس شدم که نگوووو!

حال و فاز داد بسیاررررررر

همچین حس و حالی رو براتون آرزومندم :))

شبتون عالیییی!

Clocks-Coldplay

+وااااای این آهنگ جِرم میده به معنای واقعی کلمه...

Clocks - Coldplay

+اصن هم Lyrics شو نگاه نکردم و نمی دونم داره چی میگه، ولی یه حس دلتنگی عجیبی میده بهم.

اصن ملودیش عالیه، خیلی عجیبه تا حالا نشنیده بودمش. 

آدم گوشش میده انگار بعد از یه عشق طولانی کات کرده و اینا.

لعنت بهت Coldplay، لعنتتتتتتت

+Daft Punk! 

عالیه‌ن!

فکر نمی کردم اینقدرررر آهنگ خوب داشته باشن.

گوش بدین بهش.

+زیادی تو نت بودم این اواخر

کمترش می کنم...

+دوست دارم فقط بنویسم.

فقط و فقط و فقط بنویسم...

از لحاظ استاد راهنما!

+تا حالا استاد راهنمایی داشتین که بیاد و بشینین و به مدت چندین ساعت فقققط بخندین؟؟!

اصلا استادی داشتین در مورد روابط دختر پسر و اینا صحبت کنه؟؟ بعد بگه که این آخو.ندا دخترایی که می تونستن پیش شما باشن رو از شما دزدیدن و برا خودشون برداشتن؟؟؟

وقتی یه حرفی میزنه و ذهنای ما هم که ماشالا منحرف، اونم بگه: 


"هااااا، چیهههه؟؟ اینقدر نبودین با دختر و اینا، فکر و ذکرتون شده دختر و دم و دستگاه و تشکیلاتش و کل انرژی تون رو همینا میگیره!!

شما باید الان ارضا شده اینجا نشسته بودید!!!!!!!!!"


پشمای شما نمیریزه استادتون همچین حرفایی بزنه؟؟!!

قشننننگ چندیننننننننننن ساعت فقط می خندیم!!


+خدا حفظش کنه، خدا عمرشو طولانی تر کنه...

+لوییس سوارز، یکی از منفورترین بازیکنایی که دیدم.

با اون دندوناش :/

یعنی بیشتر از این حالم نمی تونه ازش به هم بخوره :||

امروز

+از اون روزا بود که هم تجربه های جدید داری هم یه چندتا مورد بدبیاری، با هم.

در کل خوب بود به نظرم.

امروز برا 36 نفر تو آزمایشگاه دستگاه رو کامل توضیح دادم.

استاد مربوطه ورداشته بود همه دخترا رو ریخته بود تو یه گروه، اونم گروه اول :||

و اونام که اومدم پشمامممم ریخت! همه یه دست مانتو سیاه! اصلا یه جوری بود.

بعدم با یکی شون یه داستانکی داشتم، به خاطر اونم معذب بودم.

کم مونده بود دَرِ دستگاه رو موقعی که نباید، باز کنم و دستگاه shut down بشه، به خیر گذشت ولی یه خورده مونده بود جلو اون همه دختر ضایع شم 


ولی در کل خوشم اومد از خودم که تونستم مفید باشم و تو تجربه اول اونقدرا هم بد ظاهر نشم. اصلا همکارم که جدیدا اومده گفت من داشتم گوش میدادم و خیلیم یاد گرفتم :))


+ولی یه موضوع دیگه که باهاش برخورد کردم، این مودی بودن بعضی از دوستانه.

به شدتتتتتت حالم به هم میخوره از این افراد مودی.

یه روز میگی میخندی باهاشون، روز بعد هر حرفی میزنی، هر کاری می کنی بهشون برمیخوره و یه سری حرکات ناجور میکنن یا حرفای نامربوط می زنن.

قطعا سعی می کنم ارتباطم رو کم کنم با اینا. چون اینا رو مخ منن. یه جوریم که با هر کی مثل خودش رفتار می کنم و کم مونده یه حرکتی بزنم وسط کلاس.


الانم به خاطر حرکتی که زد پسره، یه حس بدی دارم.

ولی خب می دونی چیه؟ من می فهمم که حالم بده! و از دور که میبینم، خب می فهمم اون قدرا هم چیزی نیست که بخوام روزمو به خاطرش خراب کنم.

ولی فاصله خودمو باهاش بیشتر می کنم.


+کلا می دونید چی یه روز بد رو میشوره میبره؟؟ یه حموم طولانییییییییییی

+یکیم نیست این موقع شب باهاش بحث کسشر کنیم و وقت بگذرونیم :/

Museeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee!!!

+Muse چرا اینقدرررررررررررررر خوبههههههههههه آهنگاششششششششششششششششششش