خب دوستم در مورد نجوم خواست.
درمورد اینکه تز کجا باید نجوم خوند، والا فرق میکنه چی رو بخوای بدونی.
مثلا اخترشناسی داریم که یه گرایش از رشته فیزیکه.
یه سری دیگه از بخشای نجوم مربوط میشه به بحثای نسبیت خاص و عام که بیشتر در رابطه با فضا-زمان و سیاهچاله و مبدا دنیا و آفرینش و .... که حتی ازش بحثای فلسفی هم درمیاد.
یه سری دیگه هم مربوط میشه به همین اطلاعات عمومی سیاره ها و ستاره ها و....
حالا در مورد همین مورد آخر یه خرده بحرفیم :)
خب میشه چیزایی که تو فضا هست رو یه دسته بندی کرد.
سیاره ها، ستاره ها، سیارک ها، قمرها، غبارات فضایی، پرتوهای کیهانی ، سیاه چاله ها و ... که هرکدوم هم میتونن یه دسته هایی داشته باشند.
یه سری چیزای دیگه هم هست مثل منظومه های شمسی مثل منظومه خودمون، که به طور معمول یه ستاره وسطش هست و سیاره هایی در حال چرخش اند به دورش.
سیاره خودش میتونه سنگی باشه و با چگالی بالا، مثل زمین، مریخ، عطارد، زهره.
و یا میتونه گازی باشه که البته مرکزش هسته سختی داره. مثل مشتری، زحل ، اورانوس و نپتون.
در مورد مشتری میدونم که بیشتر از گاز هیدروژن ساخته شده. و فشار هیدروژن در اون خیلی حیلی زیاده. عددش یادم نیست ولی شاید چیزی در حدود ۱۰۰۰ اتمسفر. پس هر چی به داخل سیاره میریم غشار بیشتر میشه که در نهایت گفته شده هسته مشتری هیدروژن جامد هست. اتمای هیدروژن مثل یه فلز قرار گرفتن.
کلا مشتری سیاره جالبیه. مثلا به خاطر شرایط خاصی که توش هست، یه طوفانی رو سطحش دیده شده که فک کنم به اسم چشم قرمز شناخته میشه. این طوفان اندازه ای برابر ۵ برابر زمین داره که از اولین بار که مشتری دیده شده که فک کنم بیشتر از ۲۰۰ سال باشه هنوز اون طوفانه ادامه داره.
مشتری گفته شده که نقش جدی تو فراهم شدن شرایط حیات توی کره زمین داشته، چرا که تو مسیر بیشتر سیارکه هایی بوده که در مسیر برخورد به زمین بوده اند و اگر به مشتری برخورد نمیکردند ، به زمین میخوردند و حیات زمین رو از بین میبردند.
مشتری ۴ تا قمر مهم داره و یک عالمه قمر کوچیک. قمرای کوچیکش رو خودم با تلسکوپ دیدم و به راحتی دیدن میشن.
بعضی از سیتره ها یه حلقه هایی هم دارند که مشخصترین اون ها، زحل هستش. حلقه های زحل شامل یک سری غبارات و سنگهایی هستش که به دور اون دارند میچرخند. اون رو هم دیدم تو تلسکوپ. خیلی خیلی خوشگله. چگالی زحل خیلی کمه جوری که اگه میشد تو اقیانوس انداختش، رو آب میموند.
در مورد زمین که حدود ۵ میلیارد ساله تشکیل شده. قبلا گویا بزرگ تربوده ولی خب چیزای زیادی بهش برخورد کردن و جدا شدن بخشی از اون شده. مثلا انگار خیلی قبل یه سیاره در حد و اندازه مریخ به زمین برخورد کرده که باعث تغییرات شدید تو زمین شده، از جمله اینکه بخشی از زمین کنده شده و تدریجا ماه شکل گرفته.
مرکز منظومه شمسی هم خورشید قرار گرفته که یه ستاره هست. سوخت ستاره ها، هیدروژنه که تحت واکنش همجوشی هسته ای، دو اتم هیدروژن تو دمای بسیار زیاد مرکز ستاره به هم برخورد میکنن و یه اتم هلیوم تولید میکنند که مقدار زیادی انرژی آزاد میشه. این انرژی در نهایت به زمین میرسه.
فاصله زمین تا خورشید 150 میلیون کیلومتره. نور 8 دقیقه زمان میخواد تا از خورشید به زمین برسه. یعنی اگه یکی خورشید رو برداره از جاش، 8 دیقه طول میکشه تا ما بفهمیم :|
عطارد نزدیک ترین سیاره به خورشیده و هیچ اتمسفری نداره. جالبه که زهره از خورشید دورتره ولی داغ تره چون اتمسفره خیلی غلیظ داره و این باعث میشه گرما رو تو خودش نگه داره.
اکثر مداراتی که سیاره ها روی اون به دور خورشید میچرخند، یه مدار بیضوی هستش.
خورشید در هر ثانیه که میسوزه، 4 میلیون تن از وزنش کم میشه با این حال در حدود 10 میلیارد سال تخمین زده شده که عمر داره
همین طور که واکنشهای همجوشی انجام میشه، هلیوم ها هم با هم واکنش میدهند و عناصر سنگین تر تولید میکنند. خورشید ما فقط میتونه تا عنصر آهن رو تولید کنه که به خاطر جرم و درجه حرارتش هستش.
اگه بخوایم دقیقتر نگاه کنیم، بدن ما هم از یه سری اتم تشکیل شده. همه اینا زمانی تو دل یه ستاره بوجود اومدند. عجیب نیست؟ ستاره ها در اصل والدین ما هستن. هر تیکه از ما از یه نقطه از فضا اومده.
خورشید ما از لحاظ وزن متوسطه. ستاره هایی هستن که چندین هزار برابر خورشید ما وزن دارند. ستاره ها میتونن آبی، زرد و یا قرمز باشند که این ها درجه حرارتشون رو نشون میده. آبی ها کمترین عمر رو دارند و خیلی هم بزرک هستن. اما قرمزها کوچکترند و عمر خیلی طولانی تری دارند.
ستاره ها بعد از تموم شدن سوختنشون، بنا بر وزن و ابعادی که دارند، اتفاقات مختلفی براشون میتونه بیوفته.
مثلا بعضیها به کوتوله سفید تبدیل میشند و یا اگه جرمشون بیشتر باشه به ستاره نوترونی تبدیل میشند. چگالی این ستاره ها اون قدر بالاست که هر قاشق از این ستاره چند میلیارد تن وزن داره!!!!
اگه جرم ستاره از یه حدی بیشتر باشه، تبدیل به سیاهچاله میشه. اون قدری نیروی جاذبه در این ستاره زیاد هست که حتی نور نمیتونه ازش فرار کنه و جذبش میشه. برا همین اسمش سیاه چاله ست. هیچکس نمی دونه تو یه سیاه چاله چه خبره، شاید یه دروازه ای به سمت یه دنیای دیگه...
داشتم می نوشتم اینقدر چیزای دیگه اومد تو ذهنم که پوکیدم! حالا در مورد هر کدوم که سوالی چیزی داشتید بپرسید دقیقتر و بیشتر توضیح میدم :)
چقدر اطلاعات خوبی بووود
به ترتیب که خوندم سوال دارم میگم.
سیاهچاله دوست دارم.بیشتر میشه بگی لطفا؟
اینکه ماه درست شده از زمین بیشترتر توضیح میدی؟حیات بوده روی زمین یا نه؟
ستاره ها والدین ما هستن یعنی چی؟بیشتر لدفا
تبدیل به کوتوله سفید؟؟؟؟ کوتوله سفید هم کوتوله ها ی ادمی که ما میگیم؟؟؟؟
ممنوووون
خواهش میکنم.
خب در مورد کوتوله سفید میشه مطلب زیر رو گفت:
کوتوله سفید گونهای از اجرام فضایی است.
در طی زندگی یک ستاره در دوران پیری برخی از ستارگان که از حد ۱٫۴ جرم خورشید پر جرم تر باشند به ستاره نوترونی یا سیاهچاله(۳برابر جرم خورشید و اگر از این حد کم جرم تر باشند تبدیل به کوتوله سفید میشوند
ماده تشکیل دهنده کوتولههای سفید به اندازهای به هم فشردهاست که یک فنجان از ان صدها تن وزن دارد کوتولههای سفید، که تعدادشان در کهکشان ما نسبتاً زیاد است، آخرین مرحله تکامل بسیاری از ستارهها هستند. ستارههایی که جرمشان تقریباً معادل جرم خورشید (۱٫۴ جرم خورشید) یا کمتر از آن است به احتمال زیاد همگی به کوتوله سفید تبدیل میشوند. این اصطلاح برای توصیف مرحلهای از تکامل ستارهای به کار میرود که ستاره پس از تبدیل شدن به غول سرخ، در آن مرحله از انقباض بازمیایستد. در مرحله کوتوله سفید، ماده ستارهای فشرده میشود و به جسمی کم نور، به اندازهای بسیار کوچک، به بزرگی زمین، تبدیل میشود. از آنجا که ستاره دیگر هیچ منبعی برای تولید انرژی ندارد، سرد میشود. پس یک کوتولهٔ سفید، ستارهای است که دیگر سوخت هستهای اش تمام شده و در نتیجه بسیار فشرده و کوچک میشود. چنین ستارگانی بسیار داغ هستند ولی آهسته آهسته دمای خود را از دست میدهند.
در مورد سیاه چاله :
سیاهچاله ناحیهای از فضا-زمان است که آثار گرانشی آن، چنان نیرومند است که هیچ چیز - حتی ذرات و تابشهای الکترومغناطیسی مثل نور - نمی توانند از میدان گرانش آن بگریزد.[۱] نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین پیشبینی میکند که یک جرم به اندازه کافی فشرده شده، میتواند سبب تغییر شکل و خمیدگی فضا-زمان و تشکیل سیاهچاله شود. مرز این ناحیه از فضازمان که هیچ چیزی پس از عبور از آن نمیتواند به بیرون برگردد را افق رویداد می نامند. صفت «سیاه» در نام سیاهچاله برگرفته از این واقعیت است که همه نوری که از افق رویداد آن می گذرد را به دام میاندازد که از این دیدگاه سیاه چاله رفتاری شبیه به جسم سیاه در ترمودینامیک دارد. از سوی دیگر نیز، نظریه میدانهای کوانتومی در فضازمان خمیده پیشبینی میکند که افقهای رویداد نیز تابشی به نام تابش هاوکینگ گسیل میکنند که طیف آن همانند طیف جسم سیاهی است که دمای آن با جرمش نسبت وارونه دارد. میزان دما در مورد سیاهچالههای ستارهای در حد چند میلیاردم کلوین است و از این رو ردیابی آن دشوار است.
اجسامی که به دلیل میدان گرانشی بسیار قوی اجازه گریز به نور نمیدهند برای اولین بار در سده ۱۸ (میلادی) توسط جان میچل و پیر سیمون لاپلاس مورد توجه قرار گرفتند. نخستین راه حل نوین نسبیت عام که در واقع ویژگیهای یک سیاهچاله را توصیف مینمود در سال ۱۹۱۶ میلادی توسط کارل شوارتزشیلد کشف شد.[۴][۵] هر چند که تعبیر آن به صورت ناحیهای از فضا که هیچ چیز نمیتواند از آن بگریزد، تا چهار دهه بعد به خوبی درک نشد. برای دورهای طولانی این چالش مورد کنجکاوی ریاضیدانان بود تا اینکه در میانه دهه ۱۹۶۰، پژوهشهای نظری نشان داد که سیاهچالهها به راستی یکی از پیش بینیهای ژنریک نسبیت عام هستند. یافتن ستارگان نوترونی باعث شد تا وجود اجرام فشرده شده بر اثر رمبش گرانشی به عنوان یک واقعیت امکانپذیر فیزیکی مورد علاقه دانشمندان قرار گیرد.[۶] اینگونه پنداشته میشود که سیاهچالههای ستارهای در جریان فروپاشی ستارههای بزرگ در یک انفجار ابرنواختری درپایان چرخه زندگیشان بوجود میآیند. جرم یک سیاهچاله پس از شکلگیری میتواند با دریافت جرم از پیرامونش افزایش یابد. با جذب ستارگان پیرامون و بهم پیوستن سیاهچالههای گوناگون، سیاهچالههای کلان جرم با جرمی میلیونها برابر خورشید تشکیل میشوند.[۷]
یک سیاهچاله به دلیل اینکه نوری از آن خارج نمیگردد نادیدنی است، اما میتواند بودن خود را از راه کنش و واکنش با ماده از پیرامون خود نشان دهد. از راه بررسی برهمکنش میان ستارههای دوتایی با همدم نامرئیشان، اخترشناسان نامزدهای احتمالی بسیاری برای سیاهچاله بودن در این منظومهها شناسایی کردهاند. این باور جمعی در میان دانشمندان رو به گسترش است که در مرکز بیشتر کهکشانها یک سیاهچاله کلانجرم وجود دارد. برای نمونه، دستاوردهای ارزشمندی بازگوی این واقعیت است که در مرکز کهکشان راه شیری ما نیز یک سیاهچاله کلان جرم با جرمی بیش از چهار میلیون برابر جرم خورشید وجود دارد.
در مورد ماه:
خب یه نظریه هست که میگه برخورد یه جسم بزرگ با زمین باعث جدا شدن بخش بزرگی از زمین شده، بعد این بخش بزرگ به دور زمین چرخیده و مثل یه حلقه دور زمین شده. بعد از یه مدت این ذرات این حلقه به هم چسبیدن و تشکیل یه جسم بزرگ تر دادن که همون قمر زمین یا ماه عه.
در مورد اینکه ستاره ها والدین ما هستن:
ببین بدن ما قبول داری از عناصر شیمیایی ساخته شدن دیگه، مثل کربن، اکسیژن، هیدروژن و .... . خب اینا از کجا بوجود اومدن؟؟
همین طوری که نبودن. اولین عنصری که بوده هیدروژنه. این هیدروژن تو هسته ستاره ها تحت واکنش های همجوشی هسته ای به عناصر سنگین تر تبدیل میشه. مثل هلیوم. هلیوم هم به تحت همین واکنش به عنصر سنگین تر تبدیل میشه و به همین ترتیب کربن، اکسیژن، آهن، روی و ..... ساخته میشن.
پس میشه گفت این عناصری که الان تو بدن ما هستن، هر کدوم تو دل یه ستاره بوجود اومدن و بعدا ستاره از بین رفته، غباراتی که بوجود اومده از اون ستاره ها زمین رو تشکیل دادن. و ما هم که از خاک همین زمین ساخته شده ایم. خب در اصل ستاره ها میشن والدین ما دیگه، درسته؟؟
در مورد کوتوله سفید و سیاه چاله از ویکی پدیا کپی کردم چون زیاد خودمم یادم نبود.
ممنون که نوشتی.با فراق بال باید بشینم بخونم.صوبت علمیه.سرسری نمیشه خوندتچکر احسان
خواهش میکنم:)
صحبت که چه عرض کنم، بیشتر داستانه اینا.
حالا بخون به عنوان لالایی
خواهش میکنم