حاوی چسناله و چرت و پرتای بسیار!!
خب جونم براتون بگه، دیروز از اونجایی که دپرس شدم، گفتم یه حس خوب میخوام سریع!
رفتم به یکی از بچه ها که از قضا هم اتاقی و هم مدرسه ای و هم شهری هم بودش و دو سال بیشتر بود که کدورت بینمون بود، پیام دادم و عید رو تبریک گفتم.
اونم جواب تبریک و اینا رو فرستاد و به همین راحتی یخ رو شکوندم.
نمیشه که فقط به تعداد دشمنات اضاف شه، یکی اضافه شد، یکی رو باید کم کنی
اون دشمن جدیدم هم خدارو شکر تو چشمم نیست، ولی از هرچی بگذریم از چیزایی که اون خوشش میاد و منم همین طور، الان باید متنفر بشم! مثل سردر دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، تنی چند از بازیگرای زن از جمله طناز طباطبایی( مجبورم میفهمی مجبور و گرنه کی ازش خوشش نمیاد!) و سحر دولتشاهی (که حقیقتا حالم ازش بهم میخورد!)، فوتسال، فوتبال، پرسپولیس( خدایا ببخش منو!) از بارسلونا( که خب اینم یه دلیلی شد برا تنفر بیشتر ازش، خدایا ممنون!) ، پارک چیتگر، طارمی، منشا، مسلمان، بشار رسن، سینما، روزنامه نگاری، منتقد، نقد، خود روزنامه، اینستاگرام، توییتر، تلگرام، اسم زهرا!! ، رنگین کمان ، ژورتقد، پوتیتو، منتقدستان، شفیعی کدکنی، دکتر جهانگیری، کاشان، موبایل،کلمه zk، ترم دو، روزای اول دانشگاه، بی تجربگی، روزای خوب دانشگاه، پل طبیعت، بزرگراه همت، رستم ، سهراب، اشعار فارسی، دکترای ادبیات، ادبیات بین الملل، شاهنامه، فردوسی، سعدی و چیزای دیگه که مطمئنا اگه بیشتر فکر کنم بازم میان به ذهنم!
من برم به چیزای دیگه فکر کنم
عمه هم زیاد دارم :)
ب.ن. ۱: چشای اون مدلی، مانتو جلوباز، برند آدیداس، رژ صورتی، دور چشم، خط چشم، عینک!، دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی، عدد ۸۰ به نیت ۸۰ تا عکسش، کشیدن لباس تا دماغ و عکس گرفتن، لباس آستین کوتاه,، آستین بلند، آرم دانشگاه تهران....
بازم دارم :)))
یهو بگو چون اون زنده است.من از زندگی متنفرم
اوه، راست میگی!!! چقدر نکته ظریفی!
عاشق زندگی هم هستش طرف، هدف داره و ...
برم خودکشی!
میگن
گچو با آب قاطی کنی بخوری مردی. خوبه این روش؟