همین الان که نشستید یا توی رختخواب هستید، همین لحظه، نگاه به دستتون، به انگشتاتون کنید.
انگشتتون رو تکون بدید. دستتون رو باز و بسته کنید.
جالب نیست؟
اصلا به این قضیه فکر کردید که چطوری دارید این کارو میکنید؟؟ اصلا لازم نیست کاری کنید، اراده میکنید و اون تکون میخوره یا باز بسته میشه.
عجیب نیست؟
بدون اینکه کاری بکنید، بدون اینکه کسی یا چیزی به شما فشار بیاره، بدون اینکه فکر کنید یا کلنجار برید یا ...، دستتون رو باز و بسته میکنید.
انگار که نوعی خودآگاهیه. انگار از عادتی که تا الان داشتیم بیرون اومدیم، خودمون کنترلش رو گرفتیم دستمون.*آگاه*شدیم به چیزی که بهش * عادت * داشتیم...
اگه این براتون مثل من عجیب بود، دوست دارم نظراتتون رو بدونم.
فوق العاده است..اینقده عادی شده که فکر میکنیم نباید بخاطرش خداروشکر کنیم...
میدونی حرکت اندام انگشتان دست اینقدر که سخت و حساس و ظریف هست از خود مغز کنترل میشه.اما مثلا حرکت پا و راه رفتن از بصل النخاع داخل مهره کمر..
خیلی شگفت انگیزه...
خیلی عجیبه...
حالا منظورم بحث شکرگزاریش یا مکانیزم انجامش نبود...
ارتباط بین جسم و چیزی که نمیدونم چیه رو داره نشون میده و اینکه وقتی این ارتباط رو میفهمی، کنترلش میوفته دست خودت، مثل نفس کشیدن.
و خارج کردنش از حالت تقریبا غیر ارادی که به خاطر عادت کردن بهشه.
و خیلی خیلی چیزای دیگه....
عجیب که نیست ،
چون اینا یه سری چیزای پایه هستن ..
ولی خب مفهوم کلی پستت رو درک کردم ،
می دونم چی میگی و باهات هم عقیدم .
تا حالا دقت کردی، اصلا چیه اینایی که میبینی؟؟
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
خونه، دیوار، چهره دیگران، چهره خودت...
انگار به همه چیز عادت کردیم، یه خرده که تمرکز کنیم روی اینکه اصلا واقعا اینا چین، که من دارم میبینم... عجیب میشه، یه جوری میشه...
میدونم سخته بیانش.