شوق

ولی من می دونم چمه.

دقیقا می دونم.

الان خیلی بهتر خودمو درک می کنم.

این که برا بیرون اومدن از این وضعیت چیکار باید کرد.

حالا بیا هزار تا استدلال و حرف و .... بزن، هیچی عوض نمیشه.

من باید برم سمتش. 

هر دفعه که بهش فکر می کنم، ذهنم باز میشه، فکرم خوب کار می کنه، می خوام فقط برم سمتش.

شوق زندگیم زیادتر میشه.

این پوچی که ازش حرف میزدم، صرفا به خاطرکمبودش تو زندگیمه. به خاطر نفی اشه. به خاطر فرار کردن ازشه.

ولی این دفعه میرم سمتش تا گیرش بیارم.


حالا فکرتون به جنس مخالف نره ها. منظورم یه چیز دیگست.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد