دل گرفتگی

این تهران یه دل گرفتگی داره، یه دل گرفتکی عجیب میده بهت، چرا؟

من که هر دفعه غروبا بیرون بودم کلا تخریب شدم. 

خیلی خیلی دل آدم می گیره.

نظرات 3 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 23 فروردین 1397 ساعت 00:58

مخالفم. من خیلی حالم خوبه اینجا. زنده ام انگار

از یه جهت بده ولی بخب از یه سری جهات هم این حالت می تونه خوب باشه.

رها چهارشنبه 22 فروردین 1397 ساعت 23:44

من همیشه حسرت تئاترو میخورم :(

آره نمایشگاه
کتاب خریدن خیلی حال میده. هی دور میزنی نگاشون میکنی یه قسمتو میخونی
پارسال فکر کنم 12 تا کتاب خریدم. فکر کن موقع حمل کردنشون چی کشیدیم من و دوستم نوبتی 3-4 تایی ازشون مونده که هنوز نخوندم.

:((((
عه خیلی خوبه. باز خوبه خوندی. من 2 سال پیش رفتم گرفتم اکثرشون رو نخوندم. باز خوبه خوندیشون!
اره این جابه جا کردنشون خیلی خیلی سخته، مخصوصا اینکه اون موقع توی شهرآفتاب بود.
الان دوباره برگشته مصلی انگار.
سال پیش نرفتم، ولی امسال حتما آمار کتابای خوبه در میارم و میرم می خرمشون.

رها چهارشنبه 22 فروردین 1397 ساعت 22:30

تهران فقط تئاتر و جشنواره کتابش خوبه!

تئاتر! ایده خوبیه! برم یه بار ببینم چه طوریه. ممنون :)

نمایشگاه بین المللی منظورته؟ اره اونم خوبه. میری فقط کتابای نو می خری. فقط بوهاشون!
ولی لاشون رو هم باز نمی کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد