+تو لحظه های حساس، بچه ۵ ساله خیلی شلوغ تر میشه، خیلی بی قراری می کنه.
نمی دونم، ولی دفعه بعد باهاش خیلی آروم حرف میزنم و ازش میخوام اذیتم نکنه.
اگه نکرد منم بهش قول میدم ببرمش گردش، یا یه بستنی، شامی چیزی مهمونش کنم.
این ۵ ساله باید بفهمه اون چیزی که خیلی خیلی زیاد میخواد رو نمی تونم بهش بدم.
برا اون باید یه سری مراحل طی بشه، یه سری پیشنیازها داره.
بعدشم یه چیزیه که اگه خوب باشه، برات یه عمر آرامشه، اگه بد باشه یه عمر زجره.
پس چرا دقت نکنیم و اونیکی که یه عمر نعمته رو از دست بدیم و بیوفتیم تو یه عمر زجر؟
این بچه باید بفهمه بعضی چیزا رو اصلا نباید بهشون سرسری نگاه کرد.
امیدوارم بفهمه.