خسته میشم، زیاد.
چشام زیاد درد می گیرن. نمی دونم به خاطر کارکردنه یا یه مشکلی پیدا کردن باز.
آخه تازه هم رفتم پیش اپتومتریست. نباید دیگه عینکم مشکلی داشته باشه خو.
+اصلاااا دوست ندارم درخواست چندتا از این دوستا و بچه های دانشگاه و فامیل رو توی اینستا اکسپت کنم، اصلااااا.
قشنگ تو زندگی آدم دخالت می کنن و منم دوست ندارم.
درخواستشون رو همون شکلی گذاشتم موندن.
+سعی می کنم خوشحال باشم نسبت به آینده، مثبت باشم بهش.
اما سخته، به خدا سخته. یه چند تا مساله همزمان ذهنمو درگیر می کنن دست و پام رو می بندن و می کوبن منو زمین...
غرق میشم توشون.
نمی خوام و نباید غرق بشم.
اگه غرق بشم یعنی منتظر مُردنم.
مرگ آخرین چیزی که براش راه چاره ای نیست.
مرگ چیزیه که نشونمون میده چیزایی که براشون می جنگیم واقعا ارزش جنگیدن دارن یا نه، ارزش دنبال کردن و به دست آوردن دارن یا نه.
استیو جابز یه ویدیو سخنرانی تو یه دانشگاه داره، نمی دونم هاروارده یا کجا ولی حتما ببینیدش. خیلی انگیزه دهنده ست...
+می دونم بحث یه دفعه رفت به سمت کشت و کشتار :||||