77. حال بد

رو تختم

قراره سه ساعت دیگه پاشم و خواهر رو ببرم راه آهن بعد دوباره برگردم. 

خیر سرمون اینترنتا رو محدود وصل کردن تا عمق فاحعه رو ببینیم

حالم بد شد

حالمون بد شد

نمیخوام بیشتر صحبت کنم ولی خون و خون و خون

فقط از همه جا‌ بوی خون میاد.

زندگیا بی ارزش شده، ۲۰-۳۰ سال زحمتت رو بکشن، بزرگ شی، خون دلت رو بخورن تو مریض شدنا، استرس داشتنا و ... ، بعد هم ک*شته‌ شی، به همین راحتی

-__-

فقط باید اومدی و میرفتی تا هنوز برامون سوال باشه‌ چرا وقتی خدا میدونست آدم ها همدیگرو میکشن، کش*ت و کش*تار‌راه میندازن، بازم گفت چیزایی میدونم که شما نمی دونید.



نظرات 2 + ارسال نظر
amir جمعه 1 آذر 1398 ساعت 02:05

خودت شنیدی خدا گفته؟!

نه خب!

Mah جمعه 1 آذر 1398 ساعت 01:55 https://mahsbkn.blogsky.com

خدا از همون اول هیچی نمی‌دونست.چطور میتونست چیزی بدونه وقتی نبود.که فکر می‌کردیم هست ولی فقط نمیدونستیم.

اره شاید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد