-
دو سال قبل
شنبه 26 اسفند 1396 20:29
کاش برمیگشتم به دو سال قبل. یه خرده قبل این موقع ها. حداقل اون قدر حرص نمیخوردم سر هیچچچی. حرص، استرس، خودخوری ... کار هر روزم بود. الان میفهمم چقدر به خودم ضرر زدم؛ روحی و جسمی... نکته: هیچ وقت خودخوری نکنید. استرستون رو درمان کنید. هیچی هم ارزش حرص خوردن رو نداره. ولیهرچی که بود، هر چقدرم سخت بود، حداقل فهمیدم ریشه...
-
کن فیکون
شنبه 26 اسفند 1396 19:59
این متن چقدر خوبه. یه بار بخونید حتما... روایت شده که خداوند متعال در برخی از کتبش به پسر آدم میفرماید: من زنده جاودانم، مرا در آنچه که امر کردم اطاعت کن تا تو را نیز زنده جاویدان قرار دهم. ای پسر آدم من به «شیء» میگویم: باش، پس هست؛ مرا در آنچه که به تو امر کردم اطاعت کن، تو را [به مرحلهای رسانده و [قرار میدهم...
-
تنبیه
شنبه 26 اسفند 1396 19:50
وقتی میخوای برا چند لحظه ذهنت خالی باشه، راحت باشی و به چیزی فکر نکنی... ولی تمام بدبختیات، از کوچیک تا بزرگترینشون یادت میاد... انگار شاد بودن برا من یه تنبیه. همیشه باید هزینشو بدم. بیشتر احساس ناراحتی میکنم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اسفند 1396 22:31
خب دوست من تو پستی پرسیده بود که واقعا بدون تصور شخصی تونستی اون حرفا رو بگی و... الان که میبینم، شاید تو تصورم کس خاصی نباشه، ولی همه اون حرفا در مورد یه فردی صدق میکرد که اوایل مهر امسال درگیرش شدم. چهرش دقیقا همونی بود که میخواستم. حتی در مورد طرف تحقیق هم یه خرده کردیم که نتیجش چیز جالبی نبود. یعنی خانواده ها زیاد...
-
اولین ها
جمعه 25 اسفند 1396 22:22
خب آیا من پررو ام؟؟ میشینم با مادرم بحث میکنم و عکس بهش نشون میدم که ایشون چطورین و مورد خوبی هستن یا نه؟ یا اینکه میشناسین خانواده ش رو و .... از این دست حرفا. خودم میفهمم برا مادرم یه جورایی سخته در مورد اینا حرف زدن. انگار زن گرفتن یه جور پررویی حساب میشه! چرا آخه؟؟ حالا من که حرکت خاصی هم نزدم تو عمرم. همین حس...
-
امیرعباس گلاب-بازم رفت
جمعه 25 اسفند 1396 21:25
اینم به نظرم شاده چرا آخه!!!! نکنه من یه چیز دیگه میشنوم؟؟!! مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند دانلود آهنگ
-
غم فراق
جمعه 25 اسفند 1396 20:29
و می سوزم در غم فراق تو...
-
امیرعباس گلاب-گونه
جمعه 25 اسفند 1396 11:04
تو سیاهچاله گونه ات دل من حبس شد... چقدر خوبه این آهنگ!!! مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند دانلود آهنگ
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اسفند 1396 01:58
خب خب دارم رکورد میزنم! ۳۹ تا پست در عرض ۴ روز به قول همون، رکورد زدیم!
-
عادت ۱: نتیجه
پنجشنبه 24 اسفند 1396 23:25
خیلی خوب بود. وقت برا خود گذاشتن. دوست خوبم راست میگه، یه دیقه برا خود خیلی تاثیر داره. اصلا میدونی چیه این کار؟؟؟ انگار حداقل یه نقطه از زندگیت رو گرفتی رو دستت و این باعث میشه گرفتن بقیه نقاط زندگیت تو دستت راحتر بشه. خلاصه این کارو ادامه میدم و نقاط گره دیگه ای برا خودم تو طور روز درست میکنم. نتیجشو حتما میگم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفند 1396 21:47
دو تا آدم که ۳۴ ساله دارن با هم زندگی میکنن هنوز حرف همو نمیفهمن و نمیتونن درست با هم حرف بزنن و هی به سر و کول هم میوفتن...
-
عادت ۱: آهنگ
پنجشنبه 24 اسفند 1396 15:55
خب اصلا نمیخوام قضیه رو پیچیده کنم. الان قرار گذاشتم با خودم که ساعت ۵ تا ۵/۵ هر روز، بشینم فقط آهنگای تو گوشی رو گوش کنم. همین. نه چیز سختیه، نه پیچیده، نه طولانی.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفند 1396 15:34
ادامه پست قبلی، میشه گفت یکی از همین راهکارها، مدیریت وقتم تو اینجاست. رو این هم باید فکر کنم.
-
برنامه ریزی و هدف گذاری
پنجشنبه 24 اسفند 1396 15:30
بزرگترین چیزایی که به نظرم جلوم رو گرفتن یا اینکه اعتماد به نفسمو آوردن پایین: ۱. نداشتن کار یعنی بیکار بودن! ۲. وقت تلف کردنای بسیار ۳. نداشتن ارتباطات، با همونا! فک کنم رو هر کدوم از اینا، البته با الویت مورد ۱ کار کنم، میتونم مورد ۲ و ۳ رو به خوبی حل کنم. تو کتاب قدرت عادت نوشته که با حمله به یه عادت بد و تمرکز روی...
-
سعی میکنم...
پنجشنبه 24 اسفند 1396 14:13
تمرکزم واقعا به فنا رفته. مدت طولانی هستش که این جوریم. یه برنامه رو فوق فوقش 3 4 روز بتونم ببرم جلو. بعدش با کوچکترین اتفاقی که پیش میاد برنامه رو خراب میکنم و ادامه نمیدم. انگار یه پدر سوخته ای نشسته توم! و دلش نمی خواد رو یه مسیر برم جلو. البته دلش زنم میخوادا!! یه پدر سوخته ای که دومی نداره. سعی میکنم برم جلو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اسفند 1396 19:11
همه بحثا به کنار، یه دلشوره به دلم افتاده که آیا قبل رفتن، درِ خونه رو قفل کردم و رفتم یا نه؟؟؟ آخه من با این همه استرس چیکار کنم! الان خونه رو خالی کرده باشن شما جوابگویید؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اسفند 1396 18:56
هر دم از این باغ می رسد خبری :| خب انگار سینوزیت هم دارم که داره سرم رو میترکوووووووووونه! بس دیگه خدایا، خسته شدیم!
-
استیون هاوکینگ
چهارشنبه 23 اسفند 1396 16:47
خبر در گذشت ایشون رو امروز شنیدم. خب آدم ناراحت میشه. قرار بوده تو 21 سالگی بمیره ولی تو 76 سالگی مرد! یه جمله خوب ازش خوندم که گفته بود: من میخواهم نشان دهم تا هنگامی که انسانها از نظر روحی ناتوان نشدهاند، نباید با نقصهای فیزیکی خود محدود شوند. حرف واقعا قشنگیه. البته که از لحاظ روحی ببازی، کارت تمومه...
-
کمی درباره نجوم!
چهارشنبه 23 اسفند 1396 15:37
خب دوستم در مورد نجوم خواست. درمورد اینکه تز کجا باید نجوم خوند، والا فرق میکنه چی رو بخوای بدونی. مثلا اخترشناسی داریم که یه گرایش از رشته فیزیکه. یه سری دیگه از بخشای نجوم مربوط میشه به بحثای نسبیت خاص و عام که بیشتر در رابطه با فضا-زمان و سیاهچاله و مبدا دنیا و آفرینش و .... که حتی ازش بحثای فلسفی هم درمیاد. یه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اسفند 1396 10:50
ولی ادامه اون پستم و نظر دوستم بگم که، کسیو ندارم ولی انگاریک عالمه باهاش خاطره دارم. همینه که اذیتم میکنه، اصلا نمیدونم اینا از کجا اومدن تو ذهنم. شاید فیلما، آهنگا و .... . ولی میدونم جز اذیت کردنم و مشغول کردن بخش عمده ای از ذهنم فعلا که کارکرد دیگه برام نداشته. همیشه بخشی از خاطرات ما، اتفاقاتیست که نیفتاده است.
-
قالب جدید
چهارشنبه 23 اسفند 1396 10:46
اره این قالب به نظرم خوبه. ساده و شیک در عین حال. دیدین عوضش کردم؟؟؟ بابا بیخیالشین دیگه اینقدر فشار نیارین رو آدم :)
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اسفند 1396 10:07
شاید اون پسته یه خرده ناجور بود و زیادی از حد با جزییات بود، نمیدونم. ولی تقریبا تمام افکارم بود.خیلی خیلی فشار اومد روم موقع نوشتنش. شاید منصرف هم شدم وسط که بنویسمش یا نه، ولی گفتم بزار تخلیه شم ازش. دوست عزیزم راست میگه. یه فکر مادامی که تو ذهن آدمه، روی آدم مسلطه. وقتی روی کاغذآورده میشه، یا حتی اینجا، باعث...
-
همین طوری
چهارشنبه 23 اسفند 1396 01:36
گوشیم جلومه. رسیدم شهرستان. نمیدونستن دارم میام. گفته بودم فردا میام. همشون بودن خواهر و برادرم با شوهر و زنش به ترتیب! یهو در باز کردم شوکه شدن. همه شدن 0_0 !! خلاصه سورپرایز خوبی بود. به خصوص فک کنم برا مادرم که کلا احساس تنهایی میکنه. گفتیم یه حرکت زده باشیم. خودمم یه خرده از یکنواختی در بیام. شب رفتیم یه چرخ طور...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفند 1396 19:24
باشه بابا قالبم درست میکنم! خب گوشمو کر کردید برسم شهرستان درستش میکنم به خدا. نکنید از این کارا. تخت فشار نزارید منوووووو یه سوال عکس هم بزارم؟ به نظرتون مشکل ساز میشه بعدا؟؟ جواب بدددددید
-
یه خرده از زندگیم 1
سهشنبه 22 اسفند 1396 19:18
خب بزار مبسوط تر حرف بزنم... اصولا آدمی نیستم که داستان زیادی برا گفتن داشته باشم. درون گرا. خودم و خودمم فقط. یه سری عادتا رو سعی میکنم داشته باشم که زندگیم رو اونا پایه ریزی کنم. اگرچه خیلی وقته روند زندگیم مثل یه قایق روی امواج دریاست... من احساس تنهایی شدید میکنم. چون تنها زندگی میکنم. جای قبلی که خیلی افتضاح بود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفند 1396 14:44
نمیدونم اصلا دوست دارم کسی اینجا رو بازدید کنه یا نه. برا همین فعلا برا خودم مینویسم. ایشالا که اتفاقای خوب برام بیوفته امیدوارم تجربه های خوبی برام رقم بخوره. لازم نیست منتظر اتفاقای خوب باشم، خودم می سازمشون. #بریم_نقطه_سر_خط
-
چهارشنبتون مبارک!
سهشنبه 22 اسفند 1396 14:41
یه اتفاقی که تو این چند روز افتاد رو میخوام بهتون بگم. وقت کردم اگه، تو اتوبوس شاید. امروز رو دارم میپیچونم. با استادش حرف زدم. گفت حضور غیاب نمیکنم دوباره هم درس رو تکرار میکنم بعد از عید. به من گفت که به کسی نگم^_^ استاد پایه ست تا حدی. چی از این بهتر! میرم شهرستان، از این شهر لعنتی فعلا خلاص میشم. راستی چهارشنبتون...
-
تنبلی!
سهشنبه 22 اسفند 1396 12:33
وای این حجم از تنبلی تو من بی سابقست!!!! خوب وصل شد به عید و تعطیلاتش. وگرنه دچار مشکلات میشدم:| بریم حداقل یه خرده آب و هوامون عوض شه تا بعدش ببینیم چی میشه.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفند 1396 12:31
آخه چقدر مسخره، چقدر عوضی، چی بگم. بابا یه کلاسو فردا نمیتونید کنسل کنید؟؟؟ چه کلاسو نمیتونید نرید؟؟ به خدا شهرستانیم ما، چهارشنبه سوری رو میخواییم شهرستان باشیم. نکنید از این کارا. مسخره نکنید مارو. تهرانیای بیشعور همین طور زرت و پرت میرن سرکلاس. چی بگم آخه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفند 1396 12:08
فعلا حرفی برا گفتن ندارم. تا ببینم برا بعد چی میشه...