-
23. این یه مدتی که گذشت...
جمعه 2 فروردین 1398 01:44
+به یه ساله گذشته فکر می کنم. اینکه چه اتفاقایی افتاد. این وبلاگ درسته که تازه یه ساله شد، چند بار هم تا مرزحذف یا تعطیل کردن پیش رفت ولی هر دفعه دلم نیومد. برا همین هر جوری بود و با چنگ و دندون یه سری کارا کردم تا بتونم حفظش کنم. داستان وبلاگ نویسیم از اونجایی شروع شد که کلا تعادل نداشتم. داشتم دور خودم می گشتم....
-
22.
چهارشنبه 29 اسفند 1397 01:25
از همین الان حوصلم داره سر میره :/ برای اولین باره که دوست دارم هر چی زودتررررر تموم شه این تعطیلات طولاااااااااانییییییی
-
21. یادت باشه
دوشنبه 27 اسفند 1397 22:13
یادت باشه اگه دلشوره داری، گم نشی توی دلشوره ت کافیه می دونی چیکار کنی؟ این که بشینی و فکر کنی چرا دلشوره گرفتی، یه جا بنویسیش و تمام. اگه راه حلی داره براش کاری کن، اگه نه، خییلی راحت اجازه بده دلشوره بیاد و بره بدون اینکه بهش فکر کنی +دلشورم برا اینه که یعنی آیا ممکنه وضعیت همین جور بمونه؟؟ یا اینکه ممکنه همه چی گند...
-
20. بالا آوردم...
دوشنبه 27 اسفند 1397 19:14
+هیچی سرجاش نیست تو اتوبوسم، یه پیرمرد ۵۰-۶۰ ساله شاگرد رانندست و داره خوراکی پخش می کنه حتی رو پاهاش بند نیست به زور راه میره اصن آدمایی که سمی ازشون گذشته به زور توی قسکت بار سوار شدن، بهتره بگم دراز کشیدن، از یه ور صدای بچه میاد از یه ور یکی بلند بلند صحبت میکنه کارتون خوراکیا پاره میشه از دست پیرمرد می افته...
-
19
دوشنبه 27 اسفند 1397 00:41
+بی هیچ حس و حالی برای نوشتن اتفاقات زیادن ولی کو نای نوشتن...
-
18. سابق...
شنبه 18 اسفند 1397 23:49
+سابقا هستن سابقا هم آدمن امروز یکی رو که یه مدتی درگیرش بودم و بعد قطع رابطه کردیم رو دیدم تو محوطه دانشگاه، داشت با یه پسره غذا می خورد. وانمود می کرد که منو ندیده ولی خب من سرعتم زیاد بود و داشتم می رفتم سمت سلف و سریع از کنارشون رد شدم. +والا موقعی که با من ارتباط داشت خیلی حساس بود کسی نفهمه، حتی زنگ زدن بهش رو...
-
17. رئال...
چهارشنبه 15 اسفند 1397 01:19
+ای خدا چرا آخه :/ این چه خفتیه رئال دچارش شده آخه حالم بهم خورد، اصن ناجورم چرا باید این شکلی بشه؟؟ اصن نمی فهمم... غمگینم، غمگیییییینننننن
-
16. قمر در عقرب :/
دوشنبه 13 اسفند 1397 23:49
+خیلی اوضاعم بد شده اصن تمرکز ندارم، نمی دونم دارم چیکار می کنم دندونم باید عصب کشی بشه. موقعی که تو درمانگاه بودم دیدم هزینه ها چقدرررر وحشتنااااااک بالاست :/ بعد حالا من بیام ازدواج کنم تو این شرایط؟؟ که به زور از پس هزینه های خودم برمیام؟؟؟ +یه چیز دیگه هم باعث شد بیشتر فکر کنم. اصن من تو مسیر درستی هستم؟ از لحاظ...
-
15.
دوشنبه 13 اسفند 1397 00:12
+یعنیا، قشننننگ یه موقعی همه چی به هم میریزه که صدتا کار دیگه هم داری :|| همه چی با هم خراب میشهههههههههههههه
-
14.Life is Strange
شنبه 11 اسفند 1397 02:23
+ولی اینکه من کسی رو ندارم که این وقت شب باهاش صحبت کنم و مجبور باشم فقط تو اینستا چرخ بزنم خیلی نامردیه نمی دونم چرا نمیشه، کجای کارو اشتباه می کنم. نمی دونم، واقعا نمی دونم. درکش برام سخته می دونی چرا؟ چون کسایی که فکر نمی کردم و بهشون نمی اومد هم با یکی هستن. +شاید تایپ دوستی و اینا نیستم استیصال درموندگی خستگی . ....
-
13.تکرار روزهام...
چهارشنبه 8 اسفند 1397 23:03
+می دونی، فک می کنم شکستن قلب واقعیه حسش می کنم، شاید نشکسته باشه ولی دردشو حس می کنم... می فهمم دردشو، از قبلم شروع میشه میره به سمت نوک انگشتای دست چپم. نمی دونم، خوبه بده ولی یه چیزو می دونم، خواستن می تونه نتونستن هم باشه. +چقدر بخوام، چقدر دنبالش برم، چقدر تلاش کنم، چقدر وقت بزارم، چقدر مواظب باشم، چقدر امید...
-
12. درهم مزخرف نوشتِ چرت و پرت طور ://
دوشنبه 6 اسفند 1397 00:07
+بعد از چند روز نوشت... +هفته قبل یه موضوعی پیش اومد، هفته اول یه گروهی تشکیل دادیم تو کلاس، 2 هفته بعدش یه سری دیگه هم اضافه شدن، من رفتم با اون نفرات اضافه شده هم گروه شدم، بعد نگو به این قبلیا برخورده، بعد جالب اینکه 2 روز بعدش از دهن یه فرد دیگه کلا شنیدم که رفتن پشت سرم حرف زدن و چرت و پرت گفتن و اینکه نامردی...
-
11
جمعه 3 اسفند 1397 15:17
+این چند روز فقط خوردم :/ چرت و پرت دیگه هر چی دستم می اومد شانسم چرت و چرتا هنوز ارزونن ولی گوشت کیلو 100 تومن :/ بعد جالبه که یه نوع سوسیس هست نوشته روش 55 درصد گوشت، کیلویی 25 تومن :|| خب این باید کم کم کیلو 55 تومن باشه نه 25 تومن معلومه چی میریزن توش +الانم دل درد دارم :/ +اون روز از خیابون 60 ام یوسف آباد پیاده...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 اسفند 1397 01:54
+اینقدر که بی حوصله بودم امروز، اینقدر که هی رفرش کردم، بازی دانلود کردم و بازی نکردم، فیلم دان کردم ولی ندیدم که دیگه وااااقعا حوصلم داره سر میره :((
-
پوکید :/
پنجشنبه 2 اسفند 1397 19:41
+حوصلم رو میگم :(( بیایید بگیدچیکار میکنید تو روزای تعطیل وقتی حوصلتون سرمیره یا تایم آزاد زیاد دارید و اینا +تفریحات یه نفریمنظورمه :/ فعلا از دلبر و کراش و یار و کوفت و زهر مار هییییچ خبری نیست :|| +دیروز رو با زوووور گذروندم ولی امروز و فردا کلا دستم خالیه و هیچ ایده ایندارم چیکار کنم
-
10
پنجشنبه 25 بهمن 1397 22:20
+اومدم دوباره بگم که کراش فقط Emily Blunt *___* خییییلی خوبه لامصب :(( خیییللللیییی
-
9. امیلی بلانت *___*
پنجشنبه 25 بهمن 1397 19:21
عاشقتم Emily Blunt *_____________*
-
8.ولنتاین ://
پنجشنبه 25 بهمن 1397 18:29
+شما همین الان برو توییتر، همه دخترا فاز چسناله برداشتن که ای وای، هااای هیچکی نیست بهمون کادو بده و ازین کسشرا :// انگار عمه من بود که به هر کی سمتش اومد تنگ بازی در آورد و گفت فازمون بهم نمی خوره و ازین مزخرفیجات +قبل اینکه یکی رو رد کنین، اول سعی کنین بشناسینش :| فرصت بدین به طرف مقابلتون نه اینکه تصور کنین چون...
-
7
پنجشنبه 25 بهمن 1397 17:56
گوشیمو ریست فکتوری کردم و بسیااااار سسکی شده *____*
-
6
چهارشنبه 24 بهمن 1397 00:04
لعنت بر دندان بی عقل، عقل :|
-
5.
دوشنبه 22 بهمن 1397 23:57
+چقدر سخت می گرفتم زندگی رو به خودم خیلی چیزا رو بدهکارم، خییلی به خودم خیلی سختیای الکی دادم که اصن اهمیت نداشتن +سعی می کنم بهتر باشم، راحتتر باشم، به هر چیزی اندازه اهمیت واقعیش اهمیت بدم... +کمالگرایی دشمن آدماست
-
4.دهن درد :((
دوشنبه 22 بهمن 1397 21:48
+لثه م چرک کرده دندونم عقلم هم داره در میاد :|| کل فک و دهنم تو عذابه :(( یه غذا الکی هم سختمه خوردنش خدایا
-
3.
یکشنبه 21 بهمن 1397 22:17
+میگم بد نباشه اصن هیچ کتابی معرفی نکردیدا ://
-
2.رمان معرفی کنید بهممم ://
شنبه 20 بهمن 1397 19:44
+به شدت احساس می کنم که باید کتاب داستان و رمان و اینای خیییلی جالب بخونم، منتها هیچ ایده ای ندارم معرفییییییییییی کنید، ممنون! بخش نظراتو باز گذاشتم که اگه رمان یا داستان جالبی خوندید معرفی کنید. ممنون میشم ازتون، پایدار باشید *___* +زیاد نوشتنم بابت اینه که وبم بیاد تو وبای بروز شده +بعدا نوشت: اووووپسسسسسسسس تو...
-
1. از سری علایق من
جمعه 19 بهمن 1397 21:57
ولی الان فهمیدم دوست دارم ساعت ها بشینم لپ تاپ و قطعات کامپیوتر و .... رو تو نت ببینم و ذوق مرگ میشم هر دفعه *___* بشینم قدرتاشون رو ببینم، اینکه با هم چطوری میشن، لپتاپا سخت افزارشون چه شکلین، قیمتاشون، رنگشون، کیفیت تصویر، سی پی یو شون، کارت گرافیک ....... اصن فقط دوست دارم یکی باشه بشینم ساعتهاااااااا باهاش اینا رو...
-
ترم جدید، ماساژ، حس خوب!
پنجشنبه 18 بهمن 1397 15:39
+از شروع ترممون که از شنبه همین هفته بود و بعد یه مدت تعطیلات برگشتم دانشگاه و آزمایشگاه، یه جوری بودم. بازم همون حس عجیب درموندگی و نفهمیدن و ترس و .... اصن هر چی که اسمشو بزارین دوباره و مثل 4 سال گذشته بهم هجوم آوردن. حس بی کسی، حس تنهایی، ... خیلی تلاش کردم که به موضوع منطقی نگاه کنم و سعی کنم تلقین نکنم که قرار...
-
1. انتظارات از دیگران
دوشنبه 15 بهمن 1397 16:41
+چیزی که این چند روزه متوجه شدم، اینه که مثلا اگه اطرافیانم صدای آهنگ شون بلنده، خیلی راحت و با لحن آروم می تونم ازشون درخواست کنم که صداش رو کم کنن، و برخلاف تصور ذهنی من که شاید ممکنه بهشون بربخوره یا ناراحت بشن، خیییلی راحت این کارو انجام بدن +یه چیز دیگه هم هست اینه که نباااااااید آدم خودشو دست کم و کم اعتماد به...
-
و زمان می تازد
پنجشنبه 11 بهمن 1397 20:42
+همش یک ماه و نیم تا عید :/ هی روزگار +ولی خیلی خوبه آدم صداهای امیدوار کننده داشته باشه تو خودش مثلا وقتی تو هفته مونده بود به امتحانا و من عملا هیچی نخونده بودم، اصن تو طول ترم هم نخونده بودم، و خییلی استرس داشتم و می گفتم چیکار کنم و اینا،یه صدایی می اومد تو ذهنم که ببین، مهم نیست، هیچ کدوم اینا مهم نیست. بالاخره...
-
خونه...
یکشنبه 7 بهمن 1397 01:49
+نشستم تو تراس خونه مون برگا ریختن، درختا لختن هوا سرده یه خرده ابر تو آسمون هست رنگا اکثرا خاکستری و آبی ان یاکریم و گنجشک و اینا تند تند پرواز می کنن و صداشون هر از چندگاهی میاد صدای ماشینا، صدای کامیونا، هرگز قطع نمیشه. نه شب، نه صبح، نه هیچوقت. +یه لحظه به خودم اومدم و دیدم من چقدر اینجا خاطره دارم. چقدر حس خوب...
-
چرت و پرت نوشت :/
چهارشنبه 3 بهمن 1397 21:56
+خلاص شدم! بالاخره دوست دارم فقط بنویسم. اصن تایپ کنم. نمی دونم چرا ولی دوست دارم تند تند تایپ کنم. +اصن هیچ موضوعی هم برا نوشتن تو ذهنم نیست ولی خب این دلیل نمیشه که از هیچی و هیچکس ننویسم. +بزارین بگم از برنامه هام. برا 5 سال آینده برنامه ریزی کردم. سربازیم رو هم احتمالا همون کسری خدمت بگیرم به جا پروژه ی نخبگان. تو...