-
250. از لحاظ روحی
جمعه 25 فروردین 1402 21:32
+واقعا از لحاظ روحی نیاز دارم برگردم به وقتی که A Star is Born رو دیدم. 17-01-2019 بود چقدر خوب بود اون موقع بیشتر از 3 سال گذشته چقدر تغییرات حالا من که آدم تغییر نیستم اینقدر تغییرات زیاده برام کجا بودم، کجا هستم، و کجا میخوام برم. ابهام، اینکه یه روز حالت بده یه روز خوب. یه سری آهنگ خاطره میسازن برات، بد یا خوب....
-
249. هنوزم که هنوزه یه حس سنگین و سیاه بهم میدی.
جمعه 25 فروردین 1402 16:03
-
248.
پنجشنبه 24 فروردین 1402 17:54
+مردیم از بی رلی این درسته این هوای دو نفره من تک نفره باشم آخه؟؟
-
247.نونوایی
سهشنبه 22 فروردین 1402 20:49
+خدای من، یه دخترو دیدم تو صف نونوایی چقدر ناز بود واقعاا اگه میدونستم چطور تو خیابون مخ میزنن حتما میرفتم جلو منتها خیلی خز میدونم تو خیابون حرکتی زدن رو بقیه میکنن ازین کارا، ولی واقعا نتیجه میگیرن؟؟ من که بعید میدونم ولی خب بازم دوست داشتم ۱ در هزار که آدم از یکی خوشش میاد تو خیابون، میتونستم کاری کنم :(( ++راهکاری...
-
246.
دوشنبه 21 فروردین 1402 23:07
+چقد کصخل زیاد شده تو بلاگ اسکای دارن میشن شبیه ترولای توییتر
-
245. Nostalgia
جمعه 18 فروردین 1402 00:48
Have been listening to not very old but nostalgic songs. Other might not find them nostalgic nor even good to hear, but boy you dont know how many memories I have with these songs. Every single stage of my college life was spent with these songs, and when I hear them, its like going back then and feel the feelings,...
-
244. تغییر
سهشنبه 15 فروردین 1402 21:54
+جالبه برای اینکه اون شکلی که دوست دارم بخوام زندگی کنم، باید تغییر بدم رفتارامو، استایل زندگیمو، زیادتر کنم روابط اجتماعیمو اونم من! اونی که تغییر کردن براش عذاب علیمه. مخصوصا این زیاد کردن روابط اجتماعی رو اصن برنمی تابم. سخته برام، همیشه دوست دارم دوست های محدود ولی صمیمی داشته باشم، چیزی که بهش هیچوقت نرسیدم. مثلا...
-
243. که نیست
دوشنبه 14 فروردین 1402 21:04
+الان نیاز دارم بغلش کنم که مچاله بشه توم، که مچاله بشم توش که عطر موهاش تا تهه وجودم بره که آروم بشم پیشش ++ دریغا که نیست، که نیست
-
242. نتایج
یکشنبه 13 فروردین 1402 22:24
+ به یه سری نتایج دارم میرسم که چیکار کنم ازین وضع بتونم دربیام بیرون اگه جواب داد، اینجام مطرح میکنم، هر چند ممکنه فقط رو من جواب بده نه کس دیگه ++ بلاگ اسکایم جای عجیبیه +++یکی نزدیک ۱۰۰ تا ویو رو برد بالا، آخرم معرفی نکرد خودشو
-
241. ساختار
شنبه 12 فروردین 1402 20:54
+دوست دارم به زندگیم یه ساختار بدم یه ساختار که بدونم تو طولانی مدت باعث پیشرفتم بشه. ولی خب شاید یه مقدار عجولم یهو کارایی که میکنم رو ول میکنم. شاید به خاطر برنامه ریزی نداشتنه. نمیدونم خیلی وقته بیزارم از برنامه ریزی کردن، مدون کردن سیستم زندگیم، اینکه به چی و کجا باید برسم. اصلا به هیچکدوم اینا فک نمیکنم. هی میگم...
-
240. جامانده
جمعه 11 فروردین 1402 20:47
+یه چیزی رو از پست قبلی یادم رفت بگم. خیلی وقتا بهم میگن یا من خودم از خودم سوال میپرسن/میپرسم چرا مهاجرت نمیکنی؟ خب من که نمیتونم همه چیزایی که تو پست قبل گفتم رو براشون توضیح بدم! بالاخره من نقص هایی دارم، حداقل از نظر خودم که باهام همراهن. چه اینجا، چه کانادا چه کره مریخ! قرار نیست آب و هوا بیاد ذهن منو تغییر بده،...
-
239. برون ریزی...
جمعه 11 فروردین 1402 19:59
+یک لحظه حس کردم که باید بیام هر چه را که در حال حس کردنش هستم بیرون بریزم. نیاز دارم به صحبت کردن شاید کسی اون بیرون نداشته باشم که بتونم این حرفا رو بهش بزنم، شاید به دوستام دوست نداشته باشم این حرفا رو بزنم چون میدونم که احساسات منفی بهشون منتقل میشه، چون میدونم که الکی خوشن و دوست دارن یه چیزی داشته باشن برای چنگ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردین 1402 23:16
+ بازدیدام خیلی زیاد شده بیا خودتو معرفی کن :))
-
۲۳۸. فرسودگی تصمیم گیری
یکشنبه 6 فروردین 1402 08:51
+ وقتی در یک مدت طولانی داخل ذهنمون یه مساله تصمیم گیری رو بالا پایین کنیم، هی سناریوهای مختلف رو برای خودمون ترسیم کنیم که چی میشه و ...، لزوما به تصمیم گیری درستی شاید نرسیم. به فرسودگی تصمیم گیری میرسیم. جایی که در نهایت توی ذهنمون میگیم هر چه باداباد... ++الان تو همین نقطه م، منتها نه برای یه تصمیم، برای چندین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 اسفند 1401 06:03
پست قبلیو کاملا تو خواب و بیداری نوشتم عجیب بود که چیزی یادم نمیاد ازش یا دلیل نوشتنشو
-
آرزوی واهی
جمعه 26 اسفند 1401 00:48
جسد نزدیکان و دوستان را بعد از مرگ خاک میکنیم هر از گاهی به قبر آنها برمیگردیم، به یه امید خاصی که اون دوست یا آشنا اونجاست، یه حسی ازش اونجا مونده خب مشخصه انسان داره خودشو گول میزنه. اون که مرده و دفن شده صرفا یه جسم در حال تجزیهست، بعد از مدتی حتی نمیخواد وجود داشته باشه. ولی هر بار خودمون رو گول میزنیم ، توجیه...
-
237. یکسال دیگه
چهارشنبه 24 اسفند 1401 21:06
+یکسال دیگه هم داره میگذره و من هنوز این وبمو دارم... +آخرای سال 96، اوج داغونیم بود. تا اواسط 97 هم ادامه داشت. بهتر شدم تا اواخر 99. دوباره داغون شدم بعدش. 1400 بد بود. به بدی گذشت. 1401 خیلی بالا پایین داشت. گاهی خوب، گاهی بد. ++این اواخر خیلی این فک میاد به ذهنم که این شغلو ول کنم برم یه چیز جدید تجربه کنم. خیلی...
-
236. وبلاگ های قدیمی
شنبه 29 بهمن 1401 00:27
+یهو رفتم یه وبلاگی که قبلنا میخوندم رو دیدم آخرین مطالبش برا 5 ساااال پیش بود. 5 سال! حقیقتا جا خوردم که اینقدر زمان داره زود میگذره و من اصن حواسم نیست و تو روزمرگی گم شدم... ++یاد نویسنده اون وبلاگ هم افتادم. چقد رنج و عذاب داشت میکشید. کاش اون موقع مثل الانم بودم و میتونستم کمکی کنم بهش ولی اون موقع جوانی خام...
-
235. چه خبر
چهارشنبه 26 بهمن 1401 21:44
+چه خبر از کسایی که اینجا رو میخونن؟ خوبید؟
-
۲۳۴
شنبه 22 بهمن 1401 23:13
+از دست همه خستم از دست خودم بیشتر...
-
۲۳۳. چه مرگمه
شنبه 22 بهمن 1401 22:23
+نمیدونم چه مرگمه خیلی چیزا دوست دارم یاد بگیرم ولی یه خرده که میرم جلو هی افکار منفی میاد توذهنم که اره دیره، بدرد نمیخوره این و کلی چیز دیگه اینقدر که ولش میکنم کلا بعد دوباره عزا میگیرم که اره من هیچی بلد نیستم، هیچ نرم افزاری یاد نگرفتم فردا بیکار بشم از کجا میخوام پول دربیارم و این حرفا البته شاید خیلی چیزا بلد...
-
232
شنبه 15 بهمن 1401 17:15
+زندگیم تو سکوت معناداری (شایدم بی معنایی) در حال گذرانه...
-
231. I'm insane
جمعه 14 بهمن 1401 22:31
?I'm insane. You know why Because I do the same thing over and over again, expecting to see a different result. But the reality comes in each time and wakes me up harsher every time.
-
230. مهره مار
یکشنبه 9 بهمن 1401 20:57
+گویا مهره مار دار شدم چندتا کیس لاس خودشون اومدن
-
229.
چهارشنبه 5 بهمن 1401 23:29
+چقد سخته به یکی که دوست داره ولی تو نداری، بگی برو نمیخوام باشی و اینا چطور آدم میتونه برونه همچین کسیو از خودش :(( در عین حال هم خودخواهانهست هم نه.
-
228.تجربه
شنبه 1 بهمن 1401 19:53
+تجربش کردم نه کامل ولی خب بازم... همچین چیز خاصیم نبود که اینقدر فکرم درگیرش بود احساس پشیمونی بعدش ولی بیشتر داره اذیتم میکنه اونی نیست که میخوام و نمیدونم چطور بهش بگم. کاش واردش نمیشدم
-
227. یه غم
سهشنبه 27 دی 1401 19:41
+یه غمی رو دلمه کاش شهامت داشتم و یه تصمیم گیری درست میکردم. هیچوقت تصمیم گیر خوبی نبودم برا زندگی خودم. با باد اینور اونور میرم. ++شاید استعفا بدم بیام بیرون. حس خوبی نمیده کارم بهم. اذیت میشم دیگه کم کم. البته حداقل تا عید کاری نمیکنم. +++بغض رو حس میکنم. تو بقل کی بشکنه خدا میدونه. کاش نشکنه.
-
۲۲۶. احساس مفید بودن
شنبه 24 دی 1401 13:05
+خیلی وقته تو زندگیم احساس مفید بودن نکردم و این داره آزارم میده
-
225. این روزا
سهشنبه 20 دی 1401 22:40
+میدونی خیلی وقته که سرگردونم نمیدونم اصن این راهی که میرم درسته یا نه مثل یه برگ تو یه طوفان برا خودم دارم چرخ میزنم و میرقصم و اینور اونور میرم ++هی میگم نه این کاری که دارم میکنم خوب نیست، راضیم نمیکنه. باید برم یه کار دیگه و فلان. البته پولش خوبه شاید برا همین موندم توش هی میگم نه این کاری نیست که تو توش استعداد...
-
224
یکشنبه 18 دی 1401 23:35
دوست دارم بنویسم ولی نمیدونم از چی