عملا‌ هیچی نخوندم این چند روز.

فقط پشت این لپتاپ بودم.

همین.

امروز از اون روزاست که دیوونه بازی درمیارم


آتش رو شعله ورتر کنیم!

+متاسفانه یه سری عادتام با اینکه ماه رمضونه ادامه پیدا کرد، نماز نخوندنای گاه و بیگاه، وقت تلف کردنا و.... یه سری دیگه ترجیح میدم نگم.

حال خوبم رو خودم خراب می کنم.

اینکه حداقل یه جرقه های امیدی زده بشه خوبه ولی باید چوب بیارم براش تا سوختن ادامه پیدا کنه، نه اینکه آب بپاشم روش    -_-

پس نکته این که آب رو نپاشید!


+یه دخترب هست تو اینجا، طرف جوکای جنسی و ... میگه، ککشم نمیگزه، بعد تو فکرم اومده من چرا اونا رو سانسور کنم و نگم، ها؟؟

سعی می کنم اونا رو هم بگم، منو که اینجا کسی نمیشناسه...

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

خیلی اینجا خوبه

همینم خودمم

حیف که نوشتنم نمیاد ولی اگه می اومد یه چیزایی می نوشتم که کلا منو از بلاگ اسکای شوت کنن بیرون

خواب

بعد امتحان اومدم خونه تقریبا ساعت ۳ بود، کم کم کسر خواب غلبه کرد و نفهمیدم کی بود خوابم برد که الان بلند شدم :| 

البته یه خواب آروم بود، خیلی آروم...

نمیدونم چرا بهم نشون میده هنوز زندم :)

راضیم خدا رو شکر...

احترام به خود

+جالبه ها! سال پیش سعی می کردم همه چی رو، با اینکه در حد ترکیدن میشدم بخورم و فکر می کردم همه اون چیزایی که به نظرم مهم بودن رو بخورم.

بعد ماه رمضون خیلی چاق تر هم شدم :|

خب امسال خوبیش اینه که کمتر می خورم، کمتر پر میشم، کمتر اذیت میشم.

+الان می فهمم احترام به خود یعنی چی. گاهی به خودمون احترام بزاریم.