76

نظرات رو باز کردم

امیدوارم کسایی که من رو میشناسن حتی اصن اینجا رو نخونن

دوست دارم یه ناشناسه ناشناس باشم

همین :))

75

کاش دوباره می‌تونستم معتاد وب باشم

کاش دوباره می‌تونستم بیام حرفام رو اینجا بزنم

نمی دونم چی به سرم اومده -___-

74. گیج، درگیر، گرفتار

+دیگه خیلی دلم گرفته

به شکل های مختلف احساس بدی دارم 

دیگه نتونستم تحمل کنم

باید می اومدم و یه جایی این حرفا رو می گفتم

یه جایی که کسی منو نشناسه 

ندونه چی به چیه


+حس می کنم دارم بعد از مدت ها درجا میزنم

دارم  فقط بیشتر تو جایی که هستم می مونم

حس می کنم دیگه این جایی که هستم برام دیگه بیشتر ازین منفعت نداره

بیشتر از این موندن اینجا فقط و فقط الکی مونده

اذیت کردن بیشتره خودمه


+هر کاری می کنم تا بتونم الکی ذهن خودمو پرت کنم ازین قضیه

ازین قضیه ی مهم که گریبان گیرمه

ازین قضیه که دلشوره دارم نسبت بهش


ولی کار اشتباهی دارم می کنم که میخوام ذهنمو منحرف کنم

که ازش فرار کنم

نمی دونم

هیچی نمی دونم...