بردلی کوپر *___*

+قطعا بردلی کوپر از بازیگرای مورد علاقمه :))

دختر بودم قطعااااااااااااا دوست داشتم یکی مثل ایشون رو پیدا کنم :)))

A Star is Born

+وااای فیلم A Star is Born رو دارم نیگا می کنم.

عجب فیلمیه :))

مخصوصا قسمتای خوندنشون...

پیشنهاد می کنم ببینینش حتما

آیا؟ :/

+کاش میشد مسخره بازی کرد، سر به سر هم گذاشت، می تونستم اذیتش کنم، حرصشو دربیارم

سفته سفت بغلش کنم...

ولی نیست، هیچکس نیست، هیچوقت نبوده و منم همین جام،

تنها تو رخت خواب، فکرم پر میکشه، به کسی که نیست و من هر لحظه حسرتشو دارم...


+بالاخره منم تجربه می کنم؟

گفتم که بهتون گفته باشم

+دقت کردم، دیدم هر وقت موقع امتحان آدامس می جوییدم امتحانو بهتر دادم و تمرکز بیشتری هم داشتم :))

غزل...

+یاد غزل افتادم :(

همون یه باری که باهاش رفتم بیرون، چقدر خوب بود!

آخ که زل زدن بهش چقدر خوب بود!

معذب میشد ولی، معلوم بود.

راه می رفتیم، که خیلی هم تند بود و بنده خدا خسته میشد، از نیم رخ نیگاش می کردم، همون نیم رخی که فکر می کرد خوشگل تره، نیم رخ راستش.

می تونستم یه مدت طولانی زل بزنم بهش و خسته نشم...


+کاش می فهمید برا همون یه بار، فقط همون یه بار، درسته که سوتی دادم بعضی جاها و اینا، ولی خب خیلی کارا کردم که آماده بشم.

شبا زودتر از دانشگاه زدن بیرون برا خرید کردن براش، که آخرشم چیز خوبی نخریدم :))

ولی کلا استرس داشتنا، صحبتای طولانی با بهترین دوستم که خیلی کمکم کرد که چیکار کنم، چیکار نکنم، چه رفتاری داشته باشم و اینا...

کل یادم اومد قضایای اون روز، 3 ماه پیش بود.


+فهمیدم که دخترا، اکثرا همون قرار اول تصمیم می گیرن که باهات باشن یا نه، دست خود آدمه که قضیه رو به کدوم سمت پیش ببره.

می دونم که رابطه یه طرفه حکم مرگو داره، در هر صورت یه رابطه از 2نفر ساخته میشه. نمیشه یکی باشه توش و یکی نباشه.

ولی کاش متوجه بود که اون چند روز چقدر بدو بدو کردم و تلاش کردم و...

چون برام مهم بود، همین.


+درسته اذیت شدم، حالا یا تقصیر خودم بوده یا ایشون، کاری با اینا ندارم، ولی با وجود همه اینا...

یادت همیشه تو ذهنمه، غزل.


+دفنش کردم تو یه جایی از ذهنم و هر از گاهی براش فاتحه می خونم و یادش می افتم.

جان مادرتون مسواک بزنید:/


کجایی تو...

+دوباره دلتنگ چشماش شدم.

چشماش، چشماش و چشماش

+دلم میگیره بعضی وقتا

از این میگیره که اونی که باید باشه، اونی که باید کنارم باشه، کنارش باشم و با هم باشیم، نیست...

نه من کنار اونم، نه اون کنار من و دور از هم و دلتنگ همیم.

+دوست داشتم بودی، دوست داشتم بودی، بودی و بودی و فقط بودی

دستاتو می گرفتم تو دستم، از لحظه لحظه ی بودنت لذت میبردم و ته دلم خالی میشد از این همه خوشی...

مقاومت عجیب به درس خوندن، خصوصا درسای فرمولی و اینا

چون نمیشه سر جلسه چرت و پرت نوشت و بایییییید دقیق بنویسی فرمولو :((((

خلاصه اینکه فردا امتحان دارم و تا ۱۲ همین طور تیکه تیکه خوابیدم :/

+میدونم نمی افتم ولی استرس دارمممممممم

+باز شبای مزخرف...

امشب، فرداشب و پس فرداشب...

بعدش دوباره زندگی ادامه داره، بدون اینکه مهم باشه الان چه اتفاقی می افته...

امروز...

امروز همه چیز رو مخم بود

امروز هر کاری کردم دو دیقه بعدش به خودم گفتم کاش نمی کردم

امروز همه رو مخم بودن

امروز عاجز بودم

امروز احساس بی اهمیت بودن کردم

امروز احساس استیصال کردم

امروز بارها خودخوری کردم

امروز حرص خوردم

امروز حسودی کردم

امروز ذهن و فکرم درگیر بود

امروز، روز من نبود...

+هر شب دارم کنار بخاری می خوابم و بهش ضربات سنگین وارد می کنم!

تااااااااخخخخخ

تاخخخ

تااااااااخخخخخخخخخخخخ

خودم از خواب می پرم اینقدر صداش بلنده!

خداااااا :))))

+باز امتحانای تخ*می :/

+بعضی وقتا مثل الان حتی نوشتن هم برام سخت میشه و ذهنم قروقاطیه، خودمم نمی فهمم چی دارم می نویسم ولی کلا چیزای خوب خوب منظورمه :))

امشب، هوای سرد

دقیقا چی میشه؟

چه اتفاقی می افته؟


+امشب، بدون کاپشن از آزمایشگاه در اومدم بیرون و رفتم پشت دانشکده، هوا تاریک، یه نورافکن با نور آفتابی روشن، سرما، سکوت

به این فکر می کردم که دیگران خیلی کارا کردن، دارن می کنن و اینا

همون جا فهمیدم، هممون جا حس کردم دیگه کارایی که دیگران می کنن اصلا و به هیچ وجه دور از دسترس نیست، هیچ کار خفنی نمی کنن، هیچ کار سختی نمی کنن

کافیه بخوام، بشینم پشتش، وقت بزارم و ... و برسم بهش

به همین راحتی

هیچ چیز سختی نیست که نتونم انجامش بدم

این منم، این منم.


+سخت نگیرید به خودتون، با خودتون صلح کنید، لذت ببرید از زندگی، مهمترین چیزی که دارید تو این دنیا، خودتونه، بدنتونه، هر چیزی که شما رو ساخته، بدون اینا با نیستی فرقی ندارید.

کمک کنید به خودتون

یاد بگیرید به خودتون احترام بزارید

خودتون رو یاد بگیرید

زندگی براتون راحتتر میشه


+سال پیش این موقع ها، غرق در استرس...