101. وب

+هر چند وقت یه بار میام وبمو میبینم که بیشتر از 2 ساله دارمش و خوشحال میشم. همین طوری، الکی :))

نمیدونم از چیش خوشحال میشم ولی در هر صورت حس خوب میده بهم.

100. سوال

+واقعا یه سوالی برام پیش اومده. خیلی جدی دارم بهش فک می کنم:

چرا هیشکی از من خوشش نمیاد؟

چرا هیشکی نخواسته سرصحبتو با من باز کنه، صحبت کنه بخواد بیشتر منو بشناسه؟

چرا من همیشه تلاش کردم ولی به در بسته خوردم؟ له شدم به معنای واقعی کلمه ولی برای کسی مهم نبودم؟


""چرا من دوست نداشتنیم؟""




99

+آه، مُردم از سر رفتن حوصله

98. افکار نصفه شبی...

+از هر زمان دیگه بیشتر این ۷ سال گذشته جلو چشمم میاد.

اینکه واقعا چیکار کردم؟ دارم چیکار میکنم؟

اصن دارم کار درستو میکنم؟ واقعا؟

من الان ۲۵ سالمه! 

نباید خیلی چیزا رو شروع میکردم قبلا؟ 

نباید خیلی بیشتر درآمد داشتم، زودتر کار میکردم؟ 

نباید تجربه‌هام بیشتر می بود؟

۳-۴ سال خیلی مهم رو الکی سر هیچ و پوچ حرص خوردم. سر چیزایی که پشیزی ارزش نداشتن. با وقت خیلی کمتر میشد حلشون کرد.

ولی کل زندگیمو گذاشتم روشون. 

استرس، اضطراب. 

حس میکنم الکی‌ عمرم هدر رفت سر هیچی.


++الان اما یه چیزی یادم اومد. نشخوار فکری و خودخوری، یعنی همین کاری که الان میکنم خودش باعث شد وقتم بیشتر هدر بره.

شاید بهتر باشه فک کنم الان ۱۸ سالمه، از الان زندگیمو اون شکلی که میخوام درست کنم.

کی میدونه، کی میدونه چی میشه؟ 

کاشکی بشه. کاشکی سال‌های دور و دراز داشته باشم تا بتونم جبران کنم وقت هدر رفته رو.


+++دوست داشتم وبم قدیمی تر بود. حداقل یه دستاورد ملموس میشد از سال‌های گذشته. 

الانم خاطره‌های خیلی زیادی توشه. بیشتر از ۲ سال خاطره. 

++++دوستتون دارم :))