ولی از یه بخش وجودم می ترسم، مثل یه گرگ زخمیه.

گرسنه ست، هر جور که شده می خواد یه طعمه برا خودش شکار کنه.

کنترلش، سخت بوده ولی فعلا دستمه.

+باید بشینم ببینم چطوری رامش کنم، وگرنه هم به خودم و هم به دیگران ضربه میزنه.

+چیزی که میخواد و کلا هدفاش احمقانه ست، به معنای واقعیه کلمه.

اما راه های خیلی زیرکانه و حساب شده انتخاب میکنه برا شکار طعمه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد