ترشحات آخر شبی...

+هیییییی

زندگی تکرار میشه، تکرار تکرار تکرار....

دوست دارم الان بغلم بودی، چراغا خاموش بود و داشتیم فیلم میدیدم.

نور تلویزیون دوتامون رو روشن کرده، ولی نه اون قدر...

دستمو حلقه  کردم دور گردنت.

آروم پوست لطیفتو نوازش کنم.

تو سرتو تکیه دادی رو شونه های من

موهات روی صورتم ریخته شدن

خیلی نرم ان، موهای خرمایی رنگت خیلی نرم ان.

یه بویی میده، نمی دونم ولی یه بوی خیلی خوبه...


+من تو شدم، تو من...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد