+امروز، امروز موقع حرف زدن تپق داشتم، نفسم تو سینه حبس شده بود.
یه آلارمی تو ذهنم اومد که عه، چی شده؟ خیلی وقته صحبت نکردم و اینا جلوی جمع
خب خوب نیست.
و اینکه فهمیدم این جور چیزا اکتسابیه و باید همین طور پشت سرهم تمرین کرد و تمرین کرد و تمرین تا یادت نره.
+هر شب موقع خواب، بالشت رو می گیرم بغلم بخوابم :/
هییی،چی میشد تو بودی و بغلت می کردم و تو گوشت زمزمه می کردم، نترس من هستم؟؟
ولی می دونی چیه؟
نیستی و نیستی و نیستی...