43.شب نوشت...

+یه دفعه دلم گرفت، تو چشمام اشک حلقه زد، فهمیدم جقدر تنهام، چقدر هیشکی نیست پیشم.

اذیت میشم.

می دونم زیاد دارم ناله میکنم، ولی نمی دونم پس کی منم میخوام همچین چیزی رو تجربه کنم، اینکه دوست داشته باشم و دوست داشته بشم.

نمی دونم، واقعا نمیدونم.

دوست دارم ارزش داشته باشه این همه خواستن و نشدن، خواستن و خورد شدن. خواستن و نرسیدن.

+......