61. فکرای جدید

+دیروز‌ یه دفعه شروع کردم به نوشتن

حدود ۱۰-۱۲ صفحه شد

از همه چی نوشتم

قرار شد زودتر برم پیش روانپزشکم

یه خرده سردرگمم، تو تکرار زندگی‌گیر کردم

چالش جدیدی ندارم

دوباره رسیدم‌ به منطقه‌ی امنم و بهش عادت گردم و این انگار داره اذیتم میکنه

+از یه طرف دیگه، اینقدر که وقت میزارم برا پیدا کردم زید، هیچ توفیقی ندارم هم بیشتر حالمو بد میکنه. نمی دونم چیه قضیه، چیگار باید بگنم، دنبال کی برم، چیکار نکنم، اصن باید برم دنبال کسی. با خودم چندچندم و اینا

کلا اعتماد به نفسم ته کشیده

زیاد به در بسته خوردم

حس میکنم تو جایگاه واقعی که باید و شاید نیستم، تلاشم کمتر بهش توجه میشه.


+حالا یه سری قرار گذاشتم برنامه های نیمه تمومم رو تموم کنم ویا بعضیاشون رو برم که شروع کنم


+از من به شما نصیحت، اگه یه چیزی درونتون نمیزاره زیاد از همه چی راضی باشین، نه اینگه گلا راضی نباشین به هیچی و در هیچ درجه ای، خیلی شما موفق میشین اگه به صدای درونتون گوش بدین.

همون صدایی که بهتون میگه اوکی دیگه داری درگیر تکرار زندگی میشی و برو دنبال چالشای جدید.

حتما‌گوش کنین بهش‌.

جوری نباشه که جلوی تغییر مقاومت کنین.

چون صلاحتون رو میخواد. چون عامل موفقیت، همین گوش کردن به این صداست. 

چون باید هر مرحله تموم شه و مرحله بعدی شروع شه.

وگرنه تا آخر عمر میمونین تو همون جایی که هستین و پیشرفت نمیکنین.


بازم میگم براتون...