62. دغدغه

+یه سری دغدغه داشتم، نوشته بودم. 

جمعه حالم بد بود.

بی حوصله بودم.

نشستم ۱۱-۱۲ صفحه نوشتم. از فکرام و چیزایی که فکر میکردم دارن حالمو بد میکنن. اذیتم میکنن و اینا

اومدم شهرستان.


+امروز اما که چند روز گذشته دوباره نشستم به این نوشته ها نیگا کردم.

دیدم تنها چیزی که نیاز داشتم یه خرده فاصله گرفتن از هیاهو بود.

تو هسته ی مشکلات و کارها و ... بودم. به اضافه ی یه چیزای دیگه. مسایل عاطفی که هنوز براش نتونستم کاری کنم.


الان ولی به نظرم بهترم. 

دارم راحتتر نفس میکشم، به آینده امیدوارترم.