102

دقیقا همون چیزایی که راجبش فک میکردم، رویا داشتم و فک میکردم میشه که خوب باشه، دقیقااا از همونا داره در مورد یکی دیگه صحبت میکنه

زیبا نیست؟

++نمیدونم چرا همچین کاری با خودم میکنم. چیزی که شروع نشده بود رو تموم نمیکنم. 

برزخیه که گیر انداختم خودمو توش.

شاید همینه چیزاست که بهم ثابت میکنه زندم، میتونم حس داشته باشم!


+++کی میدونه؟ شاید حتی عاشق شدنمون هم فقط یه خودخواهیه، به خودمون ثابت کنیم زنده‌ایم، که هنوز خون تو رگامون جریان داره...

نظرات 1 + ارسال نظر
محیا پنج‌شنبه 8 خرداد 1399 ساعت 02:25 http://bluemahyastory.blogsky.com

بیشتر تلقینه...به دنبال یک حس سرخوشی وقتی بیرون بطری هستی و وقتی داخلشی...به دنبال رهایی.
عشق با حزئیاتی سراسر خام که در قلب آدمی پخته نمی شوند،زنده زنده سوختن و خود خوردن.

توصیف زیبایی بود :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد