134.

+ از زندگی اجتماعی بیزارم

از تلاش برای اجتماعی بودن بیزارم

از تلاش برای با بقیه بودن بیزارم

بقیه منو نمیخوان، هر جوری شده منو پس میزنن، من چرا میخوامشون؟ چرا نمیفهمم بقیه منو نمیخوان؟

چرا تو خودم گم و گور نمیشم از دستشون راحت شم؟

حالم از همشون بهم میخوره

از تک تکشون


نظرات 4 + ارسال نظر
لی لی سه‌شنبه 19 بهمن 1400 ساعت 01:54

حالت رو می‌فهمم یه زمان تجربه مشابهی رو طی می‌کردم.بعدها فهمیدم در اون دوره افسرده شده بودم و این مساله باعث زودرنجیم شده بود.امیدوارم حالت خیلی بهتر بشه و از روزای خوب بیای بنویسی

افسردگی که دارم
اینجاها میزنه بیرون
ولی مگه سعی کردن برای اجتماعی بودن خوب نیست برا افسردگی؟

رها سه‌شنبه 19 بهمن 1400 ساعت 00:35 http://raha-bash.blogsky.com

اگه رمز پست قبلی دادنیه که بده بی زحمت

نه یه خرده الفاظ رکیک داره

رها سه‌شنبه 19 بهمن 1400 ساعت 00:34 http://raha-bash.blogsky.com

متاسفانه انسان موجود اجتماعی ایه.
خیلیا ما رو نمیخوان. ما هم خیلیا رو نمیخوایم. طبیعیه. ولی بازم حتی شده یه نفر وجود داره که هم ما میخوایمش هم اون ما رو میخواد.

من که ندارم و ندیدم همچین کسی رو
به جز خانواده البته

Blue Mahya سه‌شنبه 19 بهمن 1400 ساعت 00:03 http://Bluemahya.blogsky.com

اصلا نمیخوام کلیشه ای و فاز روانشناسی حرف بزنم اما:

منم به این موارد فکر میکنم گاهی، بعد به این نتیجه میرسم اصلا خودم، خودم رو میخوام؟
یا الان مثلا اگر شما دوتا باشید،حاضرید با خودتون زندگی کنید؟
"توی خودت غوطه ور شو"
اون نقطه است که آدمی میفهمه خودش کافی ترینه در مرحله اول و بعد میپردازه به مطابقت سازی خودش با جماعت عذاب آور :(:
مجبوریم عادت کنیم به این درد.

- - -

امیدوارم افکار تیره به آبی آسمانی و ارغوانی تبدیل بشن براتون

چرا خودمو نخوام؟
بعضی وقتا حالم از خودم بهم میخوره و همین مورد یکی از اون موارده که سعی میکنم و ذوق میکنم ارتباط داشته باشم ولی پسم میزنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد