215. زخم

+من زخم های زیادی دارم

زخم هایی که هنوز خوب نشدن، چون خودم نمیزارن خوب بشن

خودم هر روز چرکینشون نگه میدارم

خودم خودمو هر روز زجر میدم، قضاوت میکنم و میتوپم به خودم.

وقتی یکی یه چیز ناخوشایند بهم میگه، انگار روی همین زخم ها دست گذاشته، فشارشون میده و من زجر میکشم.

++قدم اول برای بی حس شدن جلوی قضاوت اینه که خودمو قضاوت نکنم 

همون جوری با خودم حرف بزنم که دوست دارم یکی دیگه باهام حرف بزنه.

نظرات 2 + ارسال نظر
علیرضا یکشنبه 22 آبان 1401 ساعت 12:06 https://malikhulia.blogsky.com/

و زخم‌های من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق
من این جزیرهٔ سرگردان را
از انقلاب اقیانوس
و انفجار کوه گذر داده‌ام
و تکه‌تکه شدن، راز آن وجود متحدی بود
که از حقیرترین ذره‌هایش آفتاب به دنیا آمد.
فروغ فرخزاد

به به چه متنی:)))

فاضله یکشنبه 22 آبان 1401 ساعت 08:59 http://golneveshteshgh.blogsky.com

با خودت چطوری حرف میزنی؟

تا حالا تو ذهنت با خودت کلنجار نرفتی؟
صداهای توی مغزتو نمیشنوی که چی میگن بهت؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد