259. پارک لاله

+رفتم یه مدت خیلی طولانی تو پارک لاله نشستم.

مثلا کتاب بخونم. خیلی خسته بودم البته نتونستم چیزی بخونم.

البته کلی آدم اومدن رد شدن. چقدررر تیپای عجیب غریب دیدم واقعا.

دختر پسر فرقیم نمیکنه. یه تیپایی که تو فیلمام قفل بود واقعا.

بعد جالب بود 10 بار میرفتن دور میزدن. نمیدونم حالا چیکار میکردن، دنبال رل بودن یا چی.


++یه سریام دهنشونو باز میکنن نجاست میریزه بیرون. مرده یهو برگشت گفت اون دختره چقد چندشه و فلان. سلیقه تو هست؟

میگم آقا چه قضاوتیه، هر کی یه جوریه ممکنه خوب باشه ممکنه نه.

یا یه دختره چاق بود داشت میرقصید گفت دختره مثل بشکه میمونه.

جالبه رلش/زنشم همراهش بود. واقعا همچین نجاساتی رو شما چطور عاشقشون میشی؟ با همچین ایده و افکارایی


+++ناخونای پام کبود شدن از اون روز کوهنوردی. خیلی ناراحتم نمیتونم فردا برم کوه. چشمم زدن پدسگا.

کفش مناسب، شلوار، پیراهن و جوراب کوهنوری میخوام. کسی تو تهران جایی رو میشناسه قیمتاش خوب باشه معرفی کنه ممنونش میشم.

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی کویر پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1402 ساعت 21:33 https://banooyekavir.blogsky.com/

کتاب رو دست نخورده برگردوندید
اون نجاسات هم با شل مغزهایی مثل خودشون را میزنن
با اون اکیپ اوکی شدین؟
نی نی چطوره؟

اره خسته بودم نشد بخونم حقیقتش
والا چی بگم خیلی چندش بود طرف
نه هنوز خبری نیست متاسفانه ازشون :(( ناراحتم خبری نشده
+نی نی ام خوبه سلام داره خدمتتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد