+دقیقا، باید از چیزهای کوچیک لذت برد. چرا نباید لذت برد وقتی دلیلی نیست برای لذت نبردن؟ کیف نکردن؟!

لذت خواهم برد، قطعا لذت خواهم برد. 

+عذر خواهی می کنم از دوستانی که پیگیر اینجا بودن و یه نظری چیزی میذاشتن یا اصلا فقط نیگا می کردن اینجا رو و این که آدرس جدید ندادم بهشون.

ولی هر دفعه همون حس اشباع شدن می گیره منو، هر دفعه، سر هر کاری.

شاید به این خاطره که بهترین چیزی نبود که می تونست باشه و باز هم این کمال گرایی مزخرف.


+سعی می کنم، اگر خدا و پیغمبر و معصومین و اهل بیت کلا! بخوان، کمتر بیام اینجا. واقعا باید کمتر بیام.

آخه چیزی نداره که بیام. هیچ اتفاقی هم قرار نیست بیوفته. مطمئنم. اتفاقا رو باید تو زندگی واقعی دنبال افتادنشون بود، نه اینجا که هیچیش معلوم نیست.


+بعدا اینو دیدید فحشم ندیدا

+ماییمو، حرفهای نگفته


فکرم پیش حرفایی که با دوستم زدم.

از یه آدمی که اون قدر مذهبی بود, همچین حرفایی بعیده.

خیلی راحت اعتراف کرد که تو کارشناسی الکی حساس بودیم

الکی خودمون رو درگیر یه سری چیزا کرده بودیم، دین، درس و ... ولی چیزای دیگه ای هم بوده که بهشون کم لطفی شده

اصلا نمی دونم مشکل من صرفا نداشتن یه هم صحبته یا نه.

شایدم نیست، شاید این نیاز هرکیه که تو سنه منه. حتی کمتر از سن من هم به همچین مشکلی برمی خورن.


+تا اونجایی که من فهمیدم، جنس مخالف هم شرایطی شاید بشه گفت بدتر داره.

 همه نیازمندن. همه. ولی یه سری چیزا مانعه از پاسخ دادن به این نیازها


+در هر حال، من که تصمیم گرفتم  سخت نگیرم. 

اینم بگم نباید بی هدف هم باشم. نباید خودسازی م رو بزارم کنار.

مشغولیات ذهنم که نباید این باشه

من تصمیم گرفتم خیلی راحتتر باشم، تو جمع ها شرکت کنم، بهتر حرف بزنم و ...

بیشتر از این فعلا نمی تونم کاری کنم. 

این قضیه نیاز به زمان داره قطعا. منم که عجول تو همه کارها! 

خدا به خیر کنه


+عنوان نمی زارم دلیل دارم. چون اگه عنوان بزارم پستم میاد تو قسمت وبلاگ های به روز شده و هر کی میاد نظر میده.


با یه دوستم که هم اتاقی بودیم حرف می زدم.

اونم مثل من  ک.م.ا.ل گ.ر.ا.ی.ی!!! داره و به فنای عظما رفته.

بد دردیه، واقعا بد دردیه!

می دونی چرا؟ چون همه چی، هر چی که فکر کنی معذرت می خوام به چپت میشه. عمق فاجعه ست.

اون که اول مذهب بوده بعد دست و پا درآورده، الان نماز هم نمی خونه. 

یعنی بر پدر هر کسی که مروج رفتارای کمال گرایانه ست.

 جامعه مریضه، همه یه جور مریضی دارن.

درد دارن.

ولی به یه جمع شاد نیاز دارم. یه جمعی که فقط بگیم و بخندیم.

ازینایی که تیکه و شوخیای جهتدار میکنن و میخوان تخریبت کنن نه. 

از اینایی که میرن کوه، میرن بیرون، کلا خوشن. از اینا میخوام.

یا شبا با ماشین میرن دوردور، خیابون گردی.

اصلا یه جا که آدم خودشو تخلیه کنه. داد بکشه، بلند بلند حرف بزنه.

با خودم که نمی تونم داد بزنم یا حرف بزنم و ...

خب از کجا پیدا کنم همچین کسایی رو؟ 

کسایی که میشناسم اکثرن عنن. از عن هم چیزی درنمیاد، میاد؟ نه هیچی.

هاهاهاهاهاها

+چه خداحافظی دراماتیکی داشتم! آرزوی موفقیت و خوشبختی و اینا هم کردم و کردیم و باز من اینجام!!!

قشنگ تصمیمات لحظه ای! 

خدایا توبه!

این که همون لحظه دلیت نمیشه مجبورت می کنه برگردی. بر پدر بلاگ اسکای!

یه زمان یادم بود روزی 60 دفعه تلگرامو حذف می کردم دوباره نصب می کردم

+وای یه وقت زن نگیرم فرداش پشیمون بشم

اینم بگم همچین حرکاتی تو خانواده ما موروثیه.

خلاصه یه وقتی عاشق من شدید من همینم که هستم! اصلا هم تغییر نمی کنم.

مواظب خودتون باشید


میرم ولی قطعا میام

اول می خواستم حذف کنم وبلاگو

ولی دلم نیومد. اینجا یه سری بحثا و نکاتی شده، که شاید الان دوای دردم نباشن، ولی حتما در آینده به دردم می خورن، وقتی که خوبم.

میرم، و روزای خوب برمی گردم. 

میرم و می سازم روزامو. اون موقعست که برمی گردم.

نوستالژیک

نوستالژیکه این برا من.

قدیمی هم نیستا

آهنگ توپ

چه ویدیویی، چه آهنگی، چه متنی.

آدم کیف می کنه. من که مورمور میشم اینو نگاه کردنی و شنیدنی:

لینک(با ف.ی.ل.ت.ر ش.ک.ن برین)

آپدیت ویژگی های خوب

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خواب

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عشق است رئال!!

اوه اوه اوه!

میگن یکی رو مسخره رو کنی از دنیا نمیری مگه اینکه خودتم به اون درد مبتلا بشی!!!

کم مونده بود حذف شیما! 

ولی در هر صورت، ویوا رئال!!!

عشق است رئال!!

اصلا پرستیژ رئالو عشقه!

جونم رئال!!

عشقم رئال

چی بگم؟

وای این خبرو بخونید.

لینک خبر

 قبلا شنیدم بودم این خبرو ولی جزییاتش رو نمی دونستم.

چی بگم؟ چیه این؟ چرا این طوری؟ 

چی خط قرمزه یه نفرو تعیین میکنه؟ چی تعیین می کنه یکی دست به این کار بزنه یا نه؟

کدوم مشکل حل نشده داشته، چه اتفاقی برای اون مرده افتاده قبلا که همچین کاری کرده؟


همین الان بری به مرده بگی روانی، میگه فحش نده.

بهش بری بگی برو پیش روان شناس، میگه من دیوونم. ولی هر غلطی از دستش برمیاد.

کی باعث شده همچین موجوداتی این شکلی تربیت بشن؟

بدون هیچ خط قرمزی، بدون هیچی. 

اون فرد هیچی نیست.

اون فرد خیال می کنه از هیچی نمی ترسه، هیچکس جلودارش نیست.

ولی سخت در اشتباهه. اون اسیر خودشه. اون بنده ی خودشه. اون اسیر هر چی هست که میاد تو ذهنش، بدون اینکه حتی یه لحظه، حتی یه لحظه فکر کنه داره چیکار می کنه. 

مثل یه اسب که افسار گسیخته شده، و سوار و خودش رو آخرش می بره به لبه ی پرتگاه.

دل گرفتگی

این تهران یه دل گرفتگی داره، یه دل گرفتکی عجیب میده بهت، چرا؟

من که هر دفعه غروبا بیرون بودم کلا تخریب شدم. 

خیلی خیلی دل آدم می گیره.